نوشته اصلی توسط
آدَمَک خاکستری
سلام دوستان این اولین فعالیت من در این سایت هست. من یک دختر نو جوان ۱۸ ساله هستم و از اونجایی که خیلی از کسانی که در این سایت فعالیت میکنند پدر و مادر هستند خواستم از دید خودم و فرزندانتون چیز هایی رو بدونید. من مانند خیلی از بچه های حاله حاضر پدر مادری داشتم که به علت اختلافات زیادشون از هم جدا شدن و خب با اینکه خیلی دوست داشتم کناره هم بمونیم اما این خانواده از هم پاشید و کاری از دست من بر نمیومد و لجبازی های پدر مادرم تمومی نداشت. با ازدواج دوباره ی مادرم فکر میکردم همه چی قراره تغییر کنه و بهتر شه اما انگار دوباره داره این بحثو دعوا ها شروع میشه. در حاله حاضر که این اتفاق ها افتاده و من دارم این متن رو برای شما مینویسم دلم میخواد از خونه فرار کنم ولی وظیفه ی خودم میدونم بیشتر از این حال پدرو مادرمو بد نکنم. ترجیح میدم خودم این ناراحتیو تحمل کنم و درد بکشم به جای اینکه ناراحتی اونارو بزرگ تر کنم.
همه ی اینارو گفتم تا بدونید وقتی فرزندانتون در این شرایط سکوت میکنن به این معنی نیست که براشون مهم نیست که با زندگیتون و آیندشون چیکار میخواید بکنید اتفاقا مهمه و عذاب میکشن اما بین بد و بد تر مجبورن بدو انتخاب کنن. پس لطفا اگه خودتون نمیدونید میتونید یک زندگیو نگهدارید یا نه اگه حتی ذره ای شک دارید لطفا بچه دار نشید و اگه هم میشید کاری نکنید که روزی اون بچه از دستتون فرار کنه و ترجیح بده توی خیابونا باشه نه تو خونه. باشد که این متن بتونه کمک کنه شخصه دیگری مثل من به این احساس تنهایی و نا امیدی نرسه
با تشکر آدَمَک خاکستری